شوخی خدا
عشق او شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد ! زیبا بود امّا... شوخی بود ! حالا .... او بی تقصیر است ....! خدای او هم بی تقصیر است ! من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . ! تمام این تنهایی تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است .... ناهید نوشت : امروز دلم ابریست . دلم میخواهد ببارم آنچنانی که در بارش اشکهایم غرق شوم و حتی اثری هم از من باقی نماند . گویی که انگار هیچ وقت نبوده ام . هوای امروز هم بارانیست . انگار آسمان هم غمگین است . دلم می خواهد سرم را روی زانوهای خدابگذارم و گریه کنم دلم میخواهد به آغوشش پناه ببرم و او...
نویسنده :
ناهید
14:22